آخرین چهارشنبه قبل از حلول سال جدید را چهارشنبه سوری می گویند، که البته شب آن، یعنی غروب سه شنبه مهم است نه خود چهار شنبه. جشن چهارشنبه سوری یکی از مراسم بسیار جذاب و مفرح ما ایرانیان به شمار می آید. این جشن در قبل از تهاجم اعراب در بین نیاکان ما به جشن سوری مرسوم بود. سور به معنی سرخ می باشد و چون این جشن با برپا کردن آتش همراه است به این نام مرسوم گردید. آتش در بین ما ایرانیان مظهر نابودی تاریکی و سیاهی است. این دو واژه همان پلیدی و اهریمن هستند و روشنایی آتش پاکیزگی، طراوت، زندگی و سلامتی، سازندگی و پیشرفت را به همراه دارد. همچنین با کمک آتش و نور که سمبل های خوبی هستند افراد امیدوارند که راه خود را در آخرین شبهای تاریک سال پیدا کنند و به روزهای آغازین بهار برسند.
جالب ترین و مرسوم ترین مراسم این شب برپاکردن آتش با بته و خار در سر گذرها، بر سر بامها و یا در حیاط خانه ها می باشد. افراد شرکت کننده در کنار آتش جمع می شوند و همراه با رقص و آواز یک به یک از روی آتش می پرند و جمله "سرخی تو از من، زردی من از تو" را تکرار می کنند، به این معنی که سرخی و تازگی و روشنایی آتش از آن من و زردی و مریضی و بدی من نیز از آن آتش، تا در آتش بسوزد و پاک شود. وقتی آتش سوخته و تمام شد، اگر در خانه مراسم انجام شده باشد، خاکسترها را جاروب نموده و جمع می کنند و می دهند یک نفر از خانه بیرون ببرد. در این موقع همه اهل خانه جمع شده، می پرسند: "کجا می روی؟"، می گوید: "کوچه". میپرسند: "چی چی می بری؟" می گوید: "درد و بلای اهل خانه". این شخص با خاکسترها بیرون می رود و در را بروی او می بندند. پس از آنکه خاکسترها را بیرون ریخت بر می گردد و در می زند. اهل خانه با هم می پرسند: "کی هستی؟"، می گوید: "منم". می پرسند: "از کجا آمده ای؟"، می گوید: "از عروسی". می پرسند: "چی چی آوردی؟" می گوید: "تندرستی".
دیگر سنت این زمان فال گوش است. بعد از جستن از روی آتش و شکستن کوزه قضا و بلا، فال گوش ایستادن شروع می شود. بعضی عقیده دارند که اگر شب چهار شنبه سوری فال بگیرند فالشان درست در می آید. از این رو به ویژه در گذشته ها اگر کسانی می خواستند فال بگیرند، سر چهار راه به نحوی که کسی آنها را نبیند در تاریکی و یا دالان خانه رو به قبله می ایستادند و به گفت و گوی عابرین گوش می دادند. اگر عابرین سخنانی امید بخش در مورد عقد، عروسی، معامله ای سود دار، خبر خوشی که شنیده اند و یا مژده ای که داده اند، بیان می کردند، به فال نیک گرفته می شد و نوید آن بود که سالی نیکو و پر از شادی و سرور در پیش است و اگر بر عکس از اختلاف، نزاع، مرگ، ضرر، ناخوشی و خبر های ناگوار گفت و گو می شد نشان این بود که سال نو سال نیکویی برای فال گیرنده است. رهگذران هم چون می دانند شب چهارشنبه سوری است سر چهار راهها مواظب هستند حرفهای امید بخش بزنند. دربعضی اوقات نیز ن کاسه ای را بر می داشتند و به خانه این و آن می رفتند و با پول یا ف یا شئ به کاسه می زدند که صدای تصادم شئ و کاسه شنیده شود و صاحبخانه با خبر گردد و بیاید دم در. وقتی صاحبخانه می آمد و آنها را می دید حرفی رد و بدل نمی شد. اگر صاحبخانه می رفت و برایشان شیرینی و آجیل می آورد نشان خیر و برکت بود و اگر نه بر عکس.
این عقیده نیز وجود دارد که ارواح گذشتگان افراد، در این روز دوستان و یاران خود را نظاره می کنند. بسیاری از مردم خصوصاً بچه های خود را در لباسی مخفی می کنند و در حالیکه با قاشق به ظرفی می زنند به در خانه ها می روند و مردم برای رفع بلا چیزی به آنها مژدگانی می دهند، به این سنت " قاشق زنی" می گویند . مردم برای اینکه آرزوهایشان به حقیقت بپیوندند به آنها انواع غذاها می دهند، بعضی از این هدایای مردم عبارتند است: سوپ، آجیل، میوه، پسته، مغز بادام، فندق، انجیر و کشمش.
.رسم دیگر این بود که باید هفت دانه پنجاه دیناری برداشت و از هفت دکان عطاری رو به قبله اسپند و کندر خرید و همه را مخلوط کرد و در یک کیسه ریخت و به دیوار رو به قبله آویزان کرد. شب، همین که تشریفات دیگر تمام شد موقع چراغ روشن کردن از آن اسپند یک مشت در آتش باید ریخت. این کار باید به دست بزرگترین خانمی که در خانه هست، از نظر سن، انجام گیرد. او باید بچه ها را یکی یکی از میان دود اسپند بگذراند. قبل از ریختن اسپند در آتش باید آنرا دور سر همه اهل خانه گردانده و این ورد را بخواند: "اسپند اسپند دانه اسپند سی و سه دانه بترکد چشم حسود بیگانه. همسایه دست راستی، همسایه دست چپی، همسایه روبرو،همسایه پشت سر . "
در پایان نیز، پس از خوردن آجیل اهل خانه دور هم می نشینند و فال می گیرند. فال با حافظ یکی از فال های شب چهار شنبه سوری است ولی بهتر آن است که با "بولونی" فال گرفته شود. در همه خانه ها از این شیشه ها یا کوزه های دهان گشاد که بولونی نامیده می شود هست. زن ها و دختر ها و بچه ها جمع می شوند، یک بولونی وسط می گذارند همه کسانی که در فال گرفتن شرکت کرده اند یک چیزی در آن می اندازند. یکی شانه سرش را، یکی انگشترش را، یکی گوشواره اش را، یکی دست بند و غیره. آن وقت به عده فال گیرها کاغذ چهار گوش درست می کنند و در بولونی می اندازند. یکی از دو بچه کوچک، که در دو طرف میز می نشانند، اشیایی را که توی کوزه است و دیگری یکی از آن کاغذ ها را بیرون می آورد. چیزی که در کاغذ نوشته شده فال خوشبختی صاحب آن نشانی است
برای دیدن نکات ایمنی در چهارشنبه سوری به ادامه مطلب بروید.
زبان انگلیسی هم مانند بقیه زبان ها لهجه های متفاوتی دارد. لهجه هایی مثل بریتانیایی، آمریکایی، استرالیایی، کانادایی، هندی، آفریقایی، اسکاتلندی، ایرلندی و … هر یک شباهت ها ها و تفاوت های خود را دارند. در بین اینها دو لهجه بریتانیایی و آمریکایی رایج تر هستند و برای یادگیری زبان انگلیسی بیشتر از این دو لهجه استفاده میشود. گرچه ساختار این لهجه ها تفاوت هایی با هم دارند اما این تفاوت ها آنقدر نیست که افرادی با لهجه های متفاوت حرفهای هم را متوجه نشوند
تفاوت دولهجه بریتانیایی و آمریکایی
بیشتر تفاوت در نحوه ادا کردن آواهای صدادار است. در لهجه بریتانیایی آواهای صدادار نزدیک به ” آ ” تا حدی به سمت ” ُ ” (ضمه) تمایل پیدا می کنند، همچنین آواهای صدادار در لهجه بریتانیایی بیشتر کشیده می شوند و معمولا صدای بلند دارند. این ساختار البته عمومی نیست و استثناهایی هم دارد. در بین آواهای بی صدا بیشترین تفاوت در نحوه ادا کردن حرف ” r ” است. این حرف در لهجه بریتانیایی بسیار رقیق تلفظ می شود (گاهی اصلا تلفظ نمی شود). در حالی که در لهجه آمریکایی ” r ” کاملا عادی تلفظ می شود.
کدام لهجه بهتر است؟
این تا حد زیادی به کاربری شما از زبان وابسته است. اگر میخواهید از انگلیسی داخل ایران استفاده کنید مثلا به تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی یا دیدن فیلم های آموزشی علاقمندید بهتر است لهجه آمریکایی را یاد بگیرید. بیشتر تولیدات فرهنگی و علمی جهان به این لهجه تولید می شوند. اگر می خواهید مهاجرت کنید با توجه به کشور مقصد میتوانید لهجه خود را انتخاب کنید. توجه داشته باشید که لهجه مردم اقیانوسیه (استرالیا و نیوزیلند) به بریتانیایی نزدیک تر است.اگر به دنبال دادن آزمون های زبان خارجی هستید باید بدانید که بخش صوتی آزمون IELTS با لهجه بریتانیایی و بخش صوتی آزمون TOEFL با لهجه آمریکایی ارائه می شود.
جوآن جو رولینگ ۳۱ ژوئیه ۱۹۶۵ با نامهای هنری جی. کی. رولینگ و رابرت گالبریت نویسنده مجموعه کتابهای داستان هری پاتر است.
رولینگ سال ۱۹۶۵ در شهر ییت نزدیک بریستول انگلستان متولد شد. او در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه اکستر انگلستان به تحصیل پرداخت. رولینگ درسال ۱۹۹۰ هنگامی که در انتظار یک قطار که تأخیر داشت، بود که ایدهٔ هری پاتر و مدرسهٔ جادوگری در ذهنش شکل گرفت و سه سال بعد در زمانی که از همسر رومهنگار پرتغالیاش جدا شدهبود و در حالی که همراه دخترش – جسیکا – که حاصل ازدواج نافرجامش بود نوشتن داستان را شروع کردهبود.
داستانهای هری پاتر پس از شهرت جهانی، جوایزی متعدد را از آن خود کرد. این مجموعهٔ داستانی به ۶۵ زبان و به طور تقریبی در ۴۰۰ میلیون نسخه منتشر شدهاست. کتابهای هری پاتر از پرفروشترین کتابهای تاریخ بشر بودهاند. در سال ۲۰۰۷ فهرست ثروتمندان ساندِی تایمز میزان ثروت رولینگ را به ۴۵۴ میلیون پوند (۱٫۰۷ میلیارد دلار) تخمین زد و در بین پولدارترین ن انگلیس رولینگ را در رده ۱۳ جدول قرار داد. مجله فوربز رولینگ را در رده چهل و هشتمین شخصیت معروف در سال ۲۰۰۷ معرفی کرد.
جنایت و مکافات روایت زندگی دانشجویی به نام «راسکولنیکف» است که طبق انگیزه هایی که خودش هم نمی داند چیست مرتکب قتل میشود. وی زن رباخواری را همراه با خواهرش، که اتفاقی در زمان وقوع قتل در صحنه حاضر میشوند، به قتل می رساند، سپس خود را از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته ناتوان میبیند و پول و جواهرات را پنهان میکند. پس از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه، با این تصور که هر کس را که میبیند به او مظنون است، کار راسکولنیکف را به جنون میکشد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که به خاطر مشکلات مالی خانوادهاش دست به تنفروشی زده، میشود. داستایفسکی این رابطه را به نشانه مهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده و همان عشق، نیروی رستگاری بخش می شود.
میتونید در ادامه مطلب قسمت هایی از این رمان رو بخونید
کریسمَس یا نوئل نام جشنی است در آیین مسیحیت که به منظور گرامیداشت زادروز حضرت مسیح برگزار میشود. بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک روم و پیروان آیین پروتستان، کریسمس را در روز ۲۵ دسامبر جشن گرفته و بسیاری آنرا در شامگاه ۲۴ دسامبر نیز برگزار میکنند. اعضای بیشتر کلیساهای ارتودوکس در سراسر دنیا نیز روز بیست و پنجم دسامبر را به عنوان میلاد مسیح جشن میگیرند.ایام دوازده روزه کریسمس با سالروز میلاد مسیح در ۲۵ دسامبر آغاز گشته و تا جشن «خاج شویان» (جشن پدیدار شدن خدا به شکل انسانی یعنی به شکل عیسی مسیح) در روز ۶ ژانویه ادامه مییابد. هرچند مهمترین عید مذهبی در گاهشمار مسیحی، روز عید پاک (به عنوان روز مصلوب شدن و رستاخیز عیسی) است، مردم بسیاری بهخصوص در کشورهای ایالات متحده و کانادا، کریسمس را مهمترین رویداد سالانه مسیحی محسوب میدارند. با وجودی که این روز، یک عید مذهبی شناخته میشود، از اوایل سده بیستم میلادی به بعد به طور گسترده به عنوان یک جشن غیر مذهبی برگزار شده و برای بیشتر مردم، این ایام فرصتی است برای دور هم جمع شدن اقوام و دوستان و هدیه دادن به هم.
کریسمس با آیینهای ویژهای بهطور مثال آراستن یک درخت کاج، برگزار شده و شخصیتی خیالی به نام «بابانوئل» در آن نقشی مهم دارد. همچنین برگزاری کریسمس در کشورهای مختلف مسیحی بنا به سنت و رسم و رسوم آنان، تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارد. اما مشترکات این مراسم این است که: مسیحیان برای جشن گرفتن میلاد عیسی مسیح به کلیساها میروند، در منزل یک درخت کاج را تزئین و چراغانی میکنند، در خیابانها و کوچهها دستهدسته سرودهای پرستشی و شکرگزاری اجرا می نمایند و برای شام غاز (بوقلمون در آمریکا) و پودینگ کریسمس درست می کنند. واژه کریسمس، به معنای «مراسم عشای ربانی (مَس) در روز مسیح» در حدود سال ۱۰۵۰ میلادی به صورت واژه (Christes maesse) در انگلیسی قدیم به معنی «جشن مسیح»، وارد زبان انگلیسی گردید و محققان معتقدند، گونه کوتاهتر آن یعنی Xmas شاید در قرن سیزدهم برای نخستین بار به کار رفته باشد.
تاریخچه جشن کریسمس:
جامعه مسیحیت اولیه، میان تاریخ واقعی میلاد عیسی مسیح و مراسم مذهبی بزرگداشت این واقعه، فرق مینهاد. در دو قرن نخست پیدایش آیین مسیحیت، بازشناسی تاریخ زادروز شهدای مسیحی و به پیروی از آن، عیسی، با مخالفتهای بسیاری در بین پیروان این آیین روبرو شد. عده بسیاری از پدران کلیسا، نظرات نیشدار و کنایهآمیزی در خصوص برپایی جشن تولد افراد در ادیان پاگانیسم (آیین های دگرکیشی یا چند خدایی) داشتند و در واقع از دید کلیسا، این روزِ جانسپاری قدیسان و شهدا بود که میبایست به عنوان روز واقعی به دنیا آمدن آنان، گرامی داشته شود. منشا دقیق انتخاب روز ۲۵ ماه دسامبر به عنوان میلاد عیسی مسیح در پردهای از ابهام قرار دارد و تاریخدانان در مورد آنکه مسیحیان از چه زمانی شروع به برپاداشتن جشن میلاد مسیح نمودند، راسخ نیستند. گرچه اناجیل چهارگانه در عهد جدید، تولد عیسی را با جزئیات شرح میدهند، ولی هیچ تاریخی در آنها ذکر نشدهاست. روز ۲۵ دسامبر، برای نخستین بار در سال ۲۲۱ پس از میلاد، در نوشته های "توس ژولیوس افریکانوس" (اولین تاریخ نگار مسیحی) به عنوان روز تولد مسیح، انعکاس یافته و بعدها به طور فراگیر در عالم مسیحیت پذیرفته شدهاست. اما بیشتر محققان معتقدند که این روز در امپراتوری روم جایگزینی برای جشن «روز تولد خورشید شکست ناپذیر» که در هنگامه انقلاب زمستانی به عنوان نماد نوزایی خورشید، به دور افکندن زمستان و ندای تولد دوباره بهار و تابستان برگزار میشد، رایج گردید و در واقع کریسمس، صورت «مسیحی شده» این جشن است.
بابا نوئل اشاره به نام یکی از کشیشان مسیحی به نام سن نیکولاس دارد که در قرن چهارم میلادی می زیست و از اهالی بیزانس و منطقه آناتولی در ترکیه فعلی بوده است. وی به خاطر کمک و دادن هدیه به فقرا شهرت داشت.جسد سنت نیکلا (نیکلاس) اکنون در کشور ترکیه در منطقه Demre (سواحل دریایی مدیترانه) مدفون است و به علت مومیایی شدن طبیعی (به علت سرما) هنوز قسمتهایی از آن سالم مانده است. دانشمندان در سال 2003 موفق به باز سازی صورت وی از روی استخوان ها شدند و با کمال تعجب دریافتند که بابا نوئل واقعی رنگین پوست (پوستی به رنگ قهو ای روشن) بوده است.
درخت کریسمس:
رسم بسیاری از مسیحیان است که درختی را برای روز کریسمس تهیه میکنند و آن را در خانه قرار دهند. درخت کریسمس معمولاً از درختان دارای برگهای سوزنی به ویژه کاج تهیه میشود و میتواند در اندازه های مختلف باشد. خانوادههای مسیحی با تزئین درخت کریسمس، سعی در شاداب کردن محیط خانه دارند. سابقه تزئین درخت کریسمس به قرن شانزدهم میلادی برمیگردد. آلمانیها نخستین کسانی بودند که سنت تهیه و تزئین درخت کریسمس را بنیان نهادند. پرنس آلبرت، همسر ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۴۱ میلادی درخت کریسمسی را به کاخ ویندسور آورد و به این ترتیب موجب محبوبیت بیشتر آن شد.
قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.
لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.
هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند اما مضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصری و انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.
قصیده قالب رایح شعر فارسی از اوایل قرن چهارم تا پایان قرن ششم است و از این تاریخ به بعد غزل اندک اندک جای آن را می گیرد اما اوج قصیده سرائی در قرون پنجم و ششم است.
در قرن ششم بر اثر تحولات ی و اجتماعی که رخ می دهد (بر روی کار آمدن سلجوقیان) بازار مدح از رونق می افتد و تصوف رواج می یابد و قصیده که اصل موضوع آن ستایش ممدوح در پایان شعر است جای خود را به دیگر قالب های شعری می دهد هر چند از این دوره به بعد هم قصیده دیده می شود اما دیگر قالب رایج نیست و غزل حتی وظیفه اصلی قصیده که مدح باشد را نیز بر عهده می گیرد.
سرانجام در قرن هفتم سعدی در طی قصیده ای مرگ قصیده را رسماً اعلام می کند و ساختمان سنتی آن در هم می شکند.
بعضی قصیده را "حماسه دروغین" خوانده اند چرا که در ادبیات حماسی قهرمان اغلب یک موجود اساطیری است که کارهای عجیب و خارج از توان بشر معمولی انجام می دهد ولی در قصیده همه ی این صفات در مورد شخصی که کاملاً او ا می شناسیم و می دانیم هیچ یک از این کارها را نمی تواند بکند بکار می رود.
در قصیده هایی که در مدح سلطان محمد غزنوی سروده شده است به نمونه های خوبی از این اغراق ها بر می خوریم که حتی اندکی هم با واقعیت شخصیت او سازگار نبوده است.
میتونید در ادامه مطلب نمونه شعری با قالب قصیده میخونید
داستان این کتاب همانطور که از اسمش مشخص است عاشقانه هست. داستان درباره قبل از انقلاب سال57 است. گیله مرد معلمی که فعالیتهای ی هم دارد در یکی از سفرهای خود با همسرش عسل که آذری هست آشنا میشود و ازدواج میکند در جریان داستان، مشکلها و چالشهای فراوانی مانند تبعید شدن گیله مرد، آزار سربازان حکومتی، مشکلات مالی و غیره بر سر راه این زوج ظاهر میشوند. ولی آن دو با کمک هم و همدلی مردمی که دوستشان میدارند از پس همه مشکلات بر میان. چیزی که داستان رو قشنگ میکنه این هست که این زوج با وجود همه مشکلات زندگی، در کنار هم خوشبخت هستن و هر روز عشقشان به هم را به گونهای متفاوت ابراز میکنن و تصمیم گرفتن که این عشق هیچوقت دچار روزمرگی نشود.
در ادامه مطلب قسمت هایی از این رمان رو میخونید
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می دارند.
لدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می داد و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب ها کوتاهتر می شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند. بدین سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص 255، از روز اول دی ماه، با عنوان خور نیز یاد شده است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است. در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:
یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می باشد و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جدی است.
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می رسید، آتش می افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می آوردند و خوانی ویژه می گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» نام داشت و شامل میوه های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، لُرک که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می شد.در آیین های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده ها و فرآورده های خوردنی فصل و خوراک های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می زد» نیز نهاده می شد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه های البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید می نشستند. برخی در مهرابه ها (نیایشگاه های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می کشیدند که نمی خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خورروز در برابر آن می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.
در ادامه مطلب شعری درباره شب یلدا میخونید
فریدون مشیری در سی ام شهریور ماه ۱۳۰۵ در تهران بدنیا آمد. در دوران خردسالی به شعر علاقه داشت و در دوران دبیرستان و سال اول دانشگاه دفتری از غزل و مثنوی ترتیب داد. آشنایی با شعر نو و قالب های آثار او را از ادامه شیوه کهن باز داشت. اما راهی میانه را برگزید. مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه محجوب نوپردازان افراطی. راهی را که او برگزید همان حالت نمایان بنیانگذاران شعر نوین ایران بود. به این معنا که او شکستن قالب های عروضی و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده بجا و منطقی را از قافیه پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت و اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود پرداخته و به شعرش اینها چهره ای کاملا مشخص می دهد.
استاد فقید، دکتر عبدالحسین زرین کوب، درباره فریدون مشیری گفته است: « با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون، واژه به واژه با ما حرف می زند، حرفهایی را میزند که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه، شعر او را تا حد هذیان، نامفهوم می کند و نه شعار خالی از شعور آن را به وسیله مریدپروری و خودنمایی می سازد. شعر او، زبان در سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»
فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ عصری متوقف نشد، شعرش بازتابی است از همه مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و پاکی و زیبایی، و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگزار انسانیت است.
کتاب های اشعار او به ترتیب عبارتند از:
تشنه توفان، گناه دریا، نایافته، ابر و کوچه، بهار را باور کن، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه ها و احساس، آواز آن پرنده غمگین.
گزینه اشعار او عبارتند از:
پرواز با خورشید، برگزیده ها، گزینه اشعار سه دفتر، دلاویزترین، یک آسمان پرنده، و همچنین برگزیده ای از کتاب اسرار التوحید به نام ” یکسان نگریستن
فریدون مشیری در سوم آبان ماه ۱۳۷۹ در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.
چند نمونه از اشعار این شاعر بزرگ را در ادامه مطلب خواهید خواند
روز 12 اردیبهشت در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز معلم نامگذاری شده است.پس از پیروزی انقلاباسلامی و شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت ماه سال 1358 توسط گروه فرقان، این روز به عنوان روز معلم نامگذاری شد.
استاد مطهری در روشنگری اقشار باسواد به ویژه قشر فرهنگی جامعه قدمهای اساسی برداشته بود و آثار عمیق شهید در احیای فکر دینی اصیل و بی پیرایه و منطبق با نیاز روز جامعه در حال گذار ما بسیار مؤثر بوده است.
ز سوی یونسکو، نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد، 5 اکتبر روز جهانی معلم نامگذاری شده است.بیش از 100 کشور جهان، از جمله ایران، در جریان تصمیمگیری برای نامگذاری روز جهانی معلم حضور داشته و هدف از آن توجه بیشتر نسبت به وضعیت معاش معلمان و کیفیت تدریس است.
ارزش و مقام معلم:
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد كه بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یكی از آن معلمان راستین است كه اولاً با نگاه تركیبی به همه معارف بشری نظر می كند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را كامل می سازد. خداوند را می خوانیم كه او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.
هنر معلمی:
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.ـ شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:
خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.
برای دیدن شعر های روز معلم به ادامه مطلب بروید
۱۲ سال بردگی آخرین ساخته استیو مک کوئین کارگردان، تهیهکننده و نمایشنامهنویس انگلیسی است. مک کوئین که خود جز سیاه پوستان به شمار می آید، سراغِ موضوعی حساس و جنجال برانگیز رفته است. مسئله ای که با تاریخ سیاه پوستان مهاجر عجین شده است.
این فیلم داستان سیاه پوستی به نام سالومون نورثاپ را روایت می کند که طعم بردگی را می چشد. سالومون که در نیویورک از آزادی برخوردار است ربوده شده و فروخته می شود. به بردگی برده می شود و زیر یوغ اربابانی نظیر ویلیام فورد” و ادوین اپس” انسانیت را از ابتدا به نظاره می نشیند.
۱۲ سال بردگی فیلمی است در باب آزادی. آزادی ای هست ولی نیست. فیلم داستانی به قدمت نزدیک به ۲۰۰ سال را روایت می کند ولی زخم های آزادی اش هنوز در حال چرک کردن است. به مانند سالومون نورثاپ” غرق در حس آزادی مشغول نواختن نُت زندگیمان هستیم ولی آیا آزادیم؟ باید آزاد باشیم؟ یا آزاد بودنمان توحشی به مانند آن ارباب خونخوار به بار خواهد آورد؟ می نویسم آزادی آما تو بخوان ذلت، حقارت، پستی و در انتها خروشی ماقبل حیوانی!
نباید از قلم انداخت که این فیلم درس صبر و امید است. همین که انسانی تا جهنم یورتمه می رود، می تواند از آتشِ همان جهنم به گلستانی درآید. ۱۲ سال بردگی” زخمی تدریجی است که به جغرافیای آمریکا خلاصه نمی شود. قلمرو ممنوعه ای است که مرزهایش در قرن ۲۱ ام نامرئی است ولی کماکان وجودش حس می شود.
۱۲ سال بردگی دلبرکی است غم زده که شرحه شرحه می شود، میبیند و صیقل داده می شود. روایت انسانی است که با کلام خدا در یک دست و شلاقی در دست دِگَرَش. تزویری است دورو که روی شیطان صفتش در پَس چهره ای جذاب هبوط کرده است.
منبع:نت نوشت
۱۲ سال بردگی آخرین ساخته استیو مک کوئین کارگردان، تهیهکننده و نمایشنامهنویس انگلیسی است. مک کوئین که خود جز سیاه پوستان به شمار می آید، سراغِ موضوعی حساس و جنجال برانگیز رفته است. مسئله ای که با تاریخ سیاه پوستان مهاجر عجین شده است.
این فیلم داستان سیاه پوستی به نام سالومون نورثاپ را روایت می کند که طعم بردگی را می چشد. سالومون که در نیویورک از آزادی برخوردار است ربوده شده و فروخته می شود. به بردگی برده می شود و زیر یوغ اربابانی نظیر ویلیام فورد” و ادوین اپس” انسانیت را از ابتدا به نظاره می نشیند.
۱۲ سال بردگی فیلمی است در باب آزادی. آزادی ای هست ولی نیست. فیلم داستانی به قدمت نزدیک به ۲۰۰ سال را روایت می کند ولی زخم های آزادی اش هنوز در حال چرک کردن است. به مانند سالومون نورثاپ” غرق در حس آزادی مشغول نواختن نُت زندگیمان هستیم ولی آیا آزادیم؟ باید آزاد باشیم؟ یا آزاد بودنمان توحشی به مانند آن ارباب خونخوار به بار خواهد آورد؟ می نویسم آزادی آما تو بخوان ذلت، حقارت، پستی و در انتها خروشی ماقبل حیوانی!
نباید از قلم انداخت که این فیلم درس صبر و امید است. همین که انسانی تا جهنم یورتمه می رود، می تواند از آتشِ همان جهنم به گلستانی درآید. ۱۲ سال بردگی” زخمی تدریجی است که به جغرافیای آمریکا خلاصه نمی شود. قلمرو ممنوعه ای است که مرزهایش در قرن ۲۱ ام نامرئی است ولی کماکان وجودش حس می شود.
۱۲ سال بردگی دلبرکی است غم زده که شرحه شرحه می شود، میبیند و صیقل داده می شود. روایت انسانی است که با کلام خدا در یک دست و شلاقی در دست دِگَرَش. تزویری است دورو که روی شیطان صفتش در پَس چهره ای جذاب هبوط کرده است.
منبع:نت نوشت
درباره این سایت